به امدادگری عشق می ورزم

ساخت وبلاگ

علی سلیمی ترکمانی نجاتگر یکم این شهرستان است مردی جوان و با انگیزه که در آستانه 30 سالگی بسر می برد سلیمی یک کوهنورد تمام عیار نیز به حساب می آید و از این توانایی اش در راههای امدادی نیز بهره برده است.

 به گزارش سرویس شهرستان های شیرازه به نقل از مارگون،14 سال از همکاری اش با  جمعیت هلال احمر سپیدان می گذرد .شعبه ای با دارا بودن دو پایگاه امداد جاده و یک پایگاه کوهستان، روزهای پر عملیاتی را پشت سر می گذارد. شهرستان سپیدان در غرب استان فارس واقع شده است. سپیدان از شمال و شرق به شهرستان مرودشت، از جنوب به شهرستان شیراز، از جنوب غربی و غرب به شهرستان ممسنی و از شمال غربی به استان کهگیلویه و بویراحمد محدود می‌شود. مرکز شهرستان سپیدان، اردکان است. قدمت اردکان به دوران صفویه می‌رسد و بنا به روایات، در زمان شاه طهماسب صفوی ایجاد گردیده است. كتاب جغرافياي استان فارس، قدمت شهر اردكان را بيش از 900 سال عنوان مي‌كند. عده‌ای نيز معتقد‌ند كه قدمت اردكان به دورۀ هخامنشيان و قبل از آن بر مي‌گردد و در اين رابطه دلايلي ارائه مي‌نمايند. اما آنچه را كه مي‌توان به عنوان يك سند معتبر استناد كرد وجود بقعۀ امامزاده "سلطان سيد نورالدين غازي علوي" مي‌باشد كه طبق پوست نوشته‌ای وفات آن حضرت سال 456 هجري قمري عنوان گرديده است. بر این اساس، قدمت شهر اردكان به بيش از 900 سال بر مي‌گردد.شهرستان سپیدان به دلیل موقعیت جغرافیای و طبیعت آن از سراسر استان فارس و کشور و حتی کشورهای حوزه خلیج فارس مسافران و گردشگران به این منطقه جلب میکند و همین امر باعث حوادث گوناگونی در سطح شهرستان می شود.

خودتان را معرفي كنيد؟

علی سلیمی ترکمانی نجاتگر یکم این شهرستان است مردی جوان و با انگیزه که در آستانه 30 سالگی بسر می برد سلیمی فوق ديپلم امداد در سوانح و دانشجوي سال اول كارشناسي عمليات امداد و نجات است. نجاتگر سپیدانی یک کوهنورد تمام عیار نیز به حساب می آید و از این توانایی اش در راههای امدادی نیز بهره برده است.

چه انگیزه ای باعث همکاری شما با هلال احمر شد؟

سال 1380 به کلاسهای تابستانی واحد جوانان شعبه سپیدان ورود پیدا کردم و حضور در همین کلاسها به نوعی من را با جمعیت آشنا کرد.این آشنایی تا جای پیش رفت که بعد از کلاسهای تابستانی با پر کردن فرم سازمان جوانان وگذراندن دوره آموزش عمومي امداد و كمك هاي اوليه كه در آن سالها 32 ساعته بود همكاريم را با جمعيت آغاز كنم. فعالیتهایی متنوع مانند شرکت در کلاسهای آموزشی امدادی در روستاهای محروم ، جهاد رمضان ، مسابقات ، همایشها، اردو ها ، پستهای نوروزی ،برنامه های تفریحی، و ورزشی مثل کوهپیمایی ، غبار روبی بقاع متبرکه و  چهارسال به عنوان دبیر کانون آزادجوانان

احساس واقعي شما از كار در هلال احمر؟

هلال احمر در زندگی من و خانواده ام جاری است اما در کل باید بگویم که با اینگونه فعالیت ها یک حس دو طرفه  ایجاد می شود چرا که وقتی به دیگران کمک می کنیم و عشق می ورزیم  اول از همه به خودتان کمک کرده اید این حس دو طرفه تنها در فعالیت های هلال احمر به وجود می آید چرا که پای هیچ چیز جز عشق و مهربانی در میان نیست.

هنگامی که اعلام حادثه ای می شود به ویژه در عملیاتهای کوهستان بعد از طی کردن مسیر و رسیدن به مصدوم و انتقال مصدوم به مرکز درمانی حاضر به اینکه ازبعضی از آن مسیرها دوباره بگذریم نیستیم نمیدانم در آن لحظه چه حسی یا عشقی دروجودمان شعله ور می شود که جان خود را درکف دست میگیریم و تلاشمان را جهت نجات جان مصدومین انجام میدهیم. یا به عبارتی عشق  و از خود گذشتگی در گرو ایثار و کمک به نیازمندان.در واقع اجرای هر برنامه ای خستگی خاص خود را دارد اما در پایان هر فعالیت و برنامه در درونم احساسی به وجود می آید که همه خستگی کار از بین می رود بعضی ها فکر میکنند که امدادگران از هلال احمر حقوق می گیرند حتی زمانی که برایشان توضیح می دهیم که فعالیت و همکاری ما با جمعیت هلال احمر صرفاً داوطلبانه و بدون چشم داشت مادی و مالی است باور نمی کنند .

با توجه به اینکه به عنوان نجاتگر یکم شناخته می شوید چه دوره های آموزشی را طی کرده اید ؟

35 ساعته امداد و کمک های اولیه ،40 ساعته پایه داوطلبی ، 160ساعته عمومی امداد و نجات ،دوره های آموزش تخصصی نجات در جاده و سوانح ترافیکی ، دوره تخصصی جستجو و نجات در آوار ، دوره تخصصی حمایتهای روانی در سوانح ، دوره تخصصی اسکان اضطراری ، دوره تخصصی پیش بیمارستانی ، دوره تخصصی نجات در کوهستان و مربیگری پیشاهنگان.البته دوره مربیگری نجات در آوار را هم دارم که در جمعیت هلال احمر اصفهان گزراندم.

یک نکته را هم اضافه کنم که به غیر از آموزشهای امدادی علاقه شدید به کوهنوردی  باعث شد که دوره های کوهپیمای، پزشکی در کوهستان، یخ وبرف، سنگ نوردی دوره های قطب نما و جی پی اس و دوره تخصصی بقا در کوهستان و دوره تخصصی مسیر یابی و نقشه کشی در کوهستان را با موفقت بگذرانم.

صعود های موفقی به البرز مرکزی ، دوماند، قله های دنا، آرارات ترکیه و کوههای شهرستان و تنگه ها و دره ها وکویرنوردی داشته ام.

از چه زمانی در واحد امداد ونجات شروع به کار کردید؟

نخستین ورود من به واحد امداد با شرکت کردن در یک مانور زلزله شکل گرفت. که در یکی از روستاهای سپیدان برگزار شد و همین امر باعث شد که دورهای امدادی رو طی نمایم.و در واحد امداد و نجات فعالیت نمایم

از سال 86 تا به امروز به عنوان سرتیم عملیاتی شهرستان و سرپرست تیم کوهستان مشغول خدمت هستم و شرکت در پستهای امداد نوروزی در محورهای مواصلاتی شهرستان  عملیاتهای امدادی ، مانورها ، دوره ها به طور کل در تمام عملیاتهاوبرنامه های هلال پای ثابت هستم .

تلخ و شیرین های خاطرات دوران امدادگری شما؟

حوادث تلخ و شیرین در عملیاتهای هلال احمر زیاد هست یکی از خاطرات تلخ مربوط به یک حادثه رانندگی است که درمحور سپیدان – شیراز و در نزدیکی روستای برشنه اتفاق افتاد . برخورد یک دستگاه مینی بوس با پراید 5 سرنشین خودرو سواری را به کام مرگ کشاند سر نشینان پراید همه از ناحیه سر دچار ضربه شده و از سوی در میان آهن پاره نیز اسیر شده بودند. صحنه خیلی دردناکی بود با تلاش سایر سایر همکاران به وسیله ست هیدرولیک اجساد سرنشینام خودروی سواری را از میان آهن پاره ها جدا کردیم  و توسط آتش نشانی به سردخانه تحویل دادیم .

اما رویداد شیرین دوران امدادگری ام ، نجات یک جوان گرفتار شده در کوه های اطراف سپیدان است.  وقتی به محل اعلام شده در گزارش دریافتی رسیدیم، خانواده جوان در محل بودند که اخرین خبرها را ازخانواده گرفتیم ،

با کمک هیئت کوهنوردی، چند تیم جستجو را تشکیل دادیم ما بعد از 6 ساعت کوهپیمایی در برف و بوران ،در ساعت 24 شب موفق به نجات این جوان را که با ضعف بسار در میان برف ها افتاده بود از مرگ حتمی نجات دهیم.

لحظه دیدارمرد جوان با خانواده اش  و دیدن  خوشحالی مادر از زنده  پیدا شدن فرزندش، خوشحالی من و دوستانم  را در پی داشت  در واقعه از اینکه توانسته بودیم دل مادر و خانواده ای را شاد کنیم ، بسیار خرسند بودیم و این عملیات هنوز در ذهن من ماندگار شده است.

کلام آخر؟

دوست دارم از کسانی که به من آموزش داده اند تا به این مرحله برسم، تشکر و قدردانی کنم. آنهایی که به من یاد داده اند هلال احمر چه معنی می دهد . در حال حاضر به امدادگری عشق می ورزم و کار داوطلبانه در این زمینه را افتخار می دانم.  

در پایان:  

سال ها گذشت،و هنوز هم نوشته هامان آن قدر زیبا نیست که بالای سرمان قاب کنیم…مشق امشب هم، مثل دیشب، مثل هر شب،دو صفحه تمیز و زیبا می نویسیم؛"بنی آدم اعضای یکدیگرند***که در آفرینش زیک گوهرند.”

                                            و

گاهی خدا می خواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد.وقتی دستی را به یاری می گیری، بدان که دست دیگرت در دست خداست…


شیرازه...
ما را در سایت شیرازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی shiraze بازدید : 179 تاريخ : يکشنبه 22 فروردين 1395 ساعت: 4:30