به گفته محققان، آغاز غربالگری سالانه سرطان سینه از ۴۰ سالگی به کاهش مرگ ناشی از بیماری تا ۴۰ درصد کمک می کند. به گزارش شیرازه، الیزابت کاگان آرلو، سرپرست تیم تحقیق در بیمارستان پروتستان نیویورک، در این باره می گوید: «اگر زنان سالانه از ۴۰ سالگی شروع به ماموگرافی کنند، در بلندمدت تاثیر چشمگیری خواهد داشت زیرا در اینصورت زنان کمتر از سرطان سینه خواهند مُرد.»در این مطالعه محققان، تعداد مرگ و میرهایی که ممکن است در نتیجه غربالگری ماموگرافی قابل پیشگیری باشد را مقایسه کردند.آنها برای برآورد تاثیرات احتمالی سه طرح از مدل کامپیوتری استفاده کردند: شروع غربالگری سالانه از ۴۰ سالگی، غربالگری سالانه در س,ماموگرافی,سالگی,ریسک,سرطان,سینه,کاهش ...ادامه مطلب
دولتمردان باید در نظر داشتهباشند که پس از گذشت دو سال از برجام هیچ کدام از شعارهای آنها حتی به مرز واقعیت نیز نزدیک نشد. به گزارش شیرازه، روزنامه «جوان» در یادداشتی از « محمد اسماعیلی» نوشت:در دو سالگی توافق هستهای ایران با 1+5 این سؤال را باید مطرح کرد که آیا طبق رسم مالوف، این دوسالگی را باید ج, ...ادامه مطلب
استاد چیزفهم دانشمندیان از اصحاب رسانه گلایه کرد و گفت: انتظار داریم اساتید توسط اصحاب رسانه معرفی شوند تا هنرمندان بتوانند رسالت خود را به انجام برسانند و معضل بدخطی را برطرف نماییم. به گزارش شیرازه، استاد مجید چیزفهم دانشمندیان چهرهای بینظیر و چیرهدست در هنر خوشنویسی بهشمار میرود که کتیبهها , ...ادامه مطلب
حاج علی فراهانی پیرمرد 79 ساله ملایری که حتی قادر به شمارش پول نبود امروز در کلاس هشتم در حال تحصیل است.به گزارش شیرازه به نقل از فارس، بعد از انتشار خبری در شبکههای اجتماعی مبنی بر تحصیل پیرمرد 79 ساله ملایری در مقطع متوسطه اول (کلاس هشتم) در روستای علوی شهرستان ملایر بر آن شدم گپ و گفتی صمیمی با این پیرمرد باصفا که شعر «ز گهواره تا گور دانش بجوی» را در عمل معنا کرد، ترتیب دهم. با پرس و جوی بسیار موفق شدم نشانی محل زندگی «حاج علی» را پیدا کنم، سخت بود اما شدنی؛ قرار مصاحبه را تلفنی گذاشتم، در همان برخورد اول، با مهربانی پذیرفت، قرارمان شد بعد از ظهر همان روز در منزل حاجعلی! آدرس را که گرفتم، چند ساعت بعد راهی روستای علوی شدم، روستایی سرسبز در دل بخش جوکار! روستای حاجعلی با درختان سر به فلک کشیده، هوهوی باد و هنگامه رود، پذیرایم شد، شکوفههای درختان، سبزینگی زمین و صدای جیک جیک گنجشکان حس زیبایی را در وجودم طنینانداز کرد. جنب و جوش کودکان با صدای پرندهها گره خورده بود، کمی مکث کردم و به بازیهای کودکانه بچههای روستای حاجعلی خیره شدم ... یاد بچگیهایم کردم!، در غوغای خاطراتم غرق شده بودم که صدای جیغ یکی از بچهها، نوار ذهنیام به دنیای کودکیام را پاره کرد. دوباره راه افتادم؛ آدرس خانه حاجعلی را پرسیدم، بیدردسر راهنماییام کردند، چند دقیقه بعد جلوی در منزل «پیرمرد رهجوی علم» بودم. دقالباب کردم، «حاج علی» در آستانه در ظاهر شد، سلام دادم؛ تا خواستم خودم را معرفی کنم، با روی گشاده و با لهجه شیرین ترکی گفت «بفرما داخل دخترم... خوش آمدی». تشکر کردم؛ پشت سرش وارد حیاط شدم، حیاطی بزرگ و سرسبز؛ توی ایوان نشستم، کنجکاو اطرافم شده بودم که کمی بعد بساط چای پیرمرد، مهیا شد. به او گفتم که خیلی مزاحمش نمیشوم، با لبخندی شیرین جواب داد «دخترم! مزاحمت یعنی چه؟ مهمان حبیب خداست». تا چای خوشعطر حاجعلی به دستم برسد، کمی از وضعیت روستای علوی پرسیدم، گفت که شغل مردم روستا کشاورزی و دامداری است، از تلاش شبانهروزی مردم روستایش حرفها زد و مشکلاتشان نیز! چاییام را که نوشیدم، رفتیم سر بحث اصلیمان؛ «تحصیل در مدرسه، آن هم در سن 79 سالگی» لبخندی زد و گفت «یاد گرفتن که سن و سال نمیشناسد!»، با خودم فکر کردم؛ راست میگوید این دیگر چه سئوالی است!؟ هنوز در فکر جوابش بودم که ادامه , ...ادامه مطلب